شب اول قبر
صد شرف دارد بر شب امتحان دین و زندگی
...
+ نوشته شده در چهارشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت توسط کینگ
|
صد شرف دارد بر شب امتحان دین و زندگی
...
کمی به درد من می خوردند...
انگار کلاغ ها هم
نمی خواهند به بهشت بروند...
هیچ کس آری نمی داند
جدایی ها فغان دارد
و لیلی رفت
و او آرام و آهسته
پشت شیشه باز
دعا می کرد
که برگردد...
تقدیم به لیلی عزیز که مدتیست لطف وجودش نصیبمان نمی شود.
امید وارم هرچه زود تر باز گردد.
در خط خطی ِ ابروانت
به دنبال نیم خطی می گردم
که مرا به هرزگی دعوت می کند...
تمام تلاشم را می کنم
تصمیم گرفته ام هر چه زود تر غواصی را یاد بگیرم
دیگر طاقت ندارم
می خواهم هر چه زود تر به اعماق ِ دریای ِ وجودت نفوذ کنم...